خلقت عالم به برکت وجود چهارده معصوم

هوالمحبوب
موجودات جهان همه از پنج نور مقدس آفریده شده اند. پیامبر اسلام در این باره چنین فرموده است:
خداوند تعالی ما اهل بیت را هنگامی آفرید که نه آسمان بر افراشته بود و نه زمین گسترده، نه عرشی و نه بهشتی و نه دوزخی. ما خداوند را تسبیح می کردیم آن هنگام که تسبیح‌کننده‌ای نبود. هنگامی که خداوند خواست جهان را بیافریند نور مرا شکافت و از آن عرش را بیافرید؛ پس نور عرش از نور من است و نور من از نور خدا است و من با برتر‌ از عرش هستم.
آنگاه نور علی بن ابی طالب را شکافت و از آن فرشتگان را آفرید؛ پس نور فرشتگان از نور علی بن ابی طالب است و نور وی از نور خداست و نور علی علیه السلام برتر از ملائکه است.
آن‌گاه نور دخترم را شکافت و از آن آسمان ها و زمین را بیافرید؛ پس نور آسمان‌ها و زمین از نور دخترم فاطمه است و نور فاطمه از نور خداست و او والاتر از آسمان‌ها و زمین است.

آنگاه نور حسن را شکافت و از آن خورشید و ماه را آفرید؛ پس نور خورشید و ماه از نور حسن است و نور وی از نور خداست و حسن والاتر از خورشید و ماه است.
آن گاه نور حسین را شکافت و از آن بهشت و حورالعین را آفرید. پس نور بهشت و حورالعین از نور حسین است و نور حسین از نور خداست و حسین والاتر از بهشت و حورالعین است.
و سپس خداوند از نور حسین، ائمه دیگر را آفرید. آنها علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و حجه بن الحسن المهدی علیهم السلام اند.

امام باقر علیه السلام در حدیثی ادامه‌ی ماجرا را چنین روایت می‌فرماید:
سپس خداوند به رسولش فرمود: قسم به عزت و جلالم اگر تو و علی و خاندان شما نبودید، بهشت و جهنم و زمین و آسمان و ملائکه و هیچ مخلوق دیگری را نمی آفریدم.
ای محمد! تو خلیل و حبیب و برگزیده و محبوب‌ترین مخلوق من هستی و اولین کسی که من خلقت را با آن ابتدا کرده‌ام و پس از آن علی و بعد از او ائمه را آفریدم....»
سپس امام باقر علیه السلام فرمود:«ما علّت خلق مخلوقات و سبب تسبیح و عبادتشان هستیم. سبب معرفت خداوند ماییم. پس از آن، خداوند، نور ما را در صلب آدم علیه السلام قرار داد...»

توضیح: خلقتی که در این قبیل روایات آمده، به معنای خلقت نور و حقیقت چهارده معصوم است که قبل از حضرت آدم علیه السلام بوده است.
اما خلقت بدن های آنها همان تولد ظاهری آنهاست.

منابع:
بحارالانوار، ج 25، ص 16 تا 20.
بحار الانوار، ج 25، ص 16، حدیث 30.

شروعی مجدد

بعد از مدت ها می خواهم بنویسم از دل تنگی ها و بی قراری هایم. همیشه آرزویم بوده که بیشتر عمل کنم و تا انجا که می توانم بروم و حال می بینم که در گذشته بیشتر بی عمل بوده ام و ساکن. گرچه هیچ وقت مورد پسندم نبوده است. و اما دل تنگ و بی قرارم چون از خیل راهیان نور این بار جاماندم. آنقدر گناهکار بودم که سعادت دیدار مجدد نداشتم و همچنین نتوانستم به خودم بقبولانم که با این همه گناه بروم. آخر چه سود وقتی که می روم و خطاهای گذشته را جبران نکرده باز می آیم و شروع به خطاکاری میکنم. گرچه هزاران بار تردید رفتن یا نرفتن من رو کشت . آخر سر هم بهانه جشن بله برون خواهرم بهم کمک کرد تا تردیدها مرا رها کنند. گرچه میتوانستم در ایام نوروز بروم که نرفتم .چون....

هم اینک پشیمان نرفتن هستم و هزاران بار در هر لحظه آرزو می کنم که ای کاش حصارها را می شکستم و می رفتم . چقدر برایم تلخ و دردناک است به جمع آنهایی بروم که برایشان پیوستن به کاروان راهیان نور آرزویی بس محال بود و رفتند اما من که برایم همه چیر مهیا شده بود ماندم و بیشتر از پیش اسیر شدم. آری من اسیر متعلقات دنیوی شدم . ای کاش می رفتم. . اینک پشیمان لحظه های رفته ام. لحظه هایی که عقب بر نمی گردند . داغ این رفتن فقط با رفتن مجدد در امسال جبران می شود. البته اگر گذران عمر اجازه دهد.

برای سال جدید یک تصمیم مهم گرفته ام که دیگر کمتر  در جمع بگویم و بیشتر عمل کنم و همچنین کمتر ساکن باشم . این آرزوی دیرینه را یا الان بدان جامه عمل می پوشانم و یا هیچ وقت دیگر.