وظیفه ای برای <<ندای وظیفه>>Call of duty 4

هوالمحبوب
چرا کسی درباره بازی های رایانه ای ضد اسلامی و ضد ایرانی موضع نمی گیرد؟
وظیفه ای برای <<ندای وظیفه>>
Call of duty 4 سری چهارم از بازی موفق <<ندای وظیفه>> است که ٬ برای کنسول های play station3 و xbox 360 و همچنین pc عرضه شده است . سری های قبلی این بازی در مورد جنگ جهانی دوم و مبارزه با نازی ها بود ٬ اما تغییر سلیقه مخاطبان شرکت ward infinity را بر آن داشت تا به سراغ سوﮋه ای جدید برود ٬ جنگ عراق ٬ مسلمانان و حمله های هسته ای.
ward infinity شرکتی نوپاست که تنها 4 بازی ارائه کرده است . بازی ندای وظییفه 4 (Call of duty 4) پیش از عرضه در بازارهای جهانی٬ تبلیغات زیادی را در سایت های تخصصی بازی به راه انداخته بود. گرافیک بسیار بالای بازی توجه تمامی بازی بازها را به خود معطوف کرد و از آن به بعد بود که فیلم های تبلیغاتی این بازی تمامی سایت های تخصصی بازی را پر کرده بود و اکثر این سایت ها پیش بینی می کردند که این نسخه از بازی عنوان بهترین بازی سال را از آن خود خواهد کرد.
<<ندای وظیفه4>> چیست؟
داستان این بازی در سایت رسمی بازی چنین آمده است.
((یک ناسیونالیست روسی به نام ((عمران زاخایف )) تصمیم دارد تا سرزمینش را به حالت زمان اتحاد جماهیر شوروی بازگرداند. زاخایف می داند که ایالات متحده به او اجازه چنین کاری را نخواهد داد. بنابراین او طرح کودتایی در خاور میانه را با همکاری متحدش ((الاسد)) می ریزد تا توجه آمریکا را از روسیه به جای دیگر منحرف کند. نیروهای این دو٬ نام مستعار ((چهار سوار)) را برای خود می گزینند. اما نیروهای آمریکایی و انگلیسی تحرکات زاخایف را تحت نظر دارند و از منظور اصلی او مطلع می شوند. در حین جنگ ٬ سلاح اتمی به سرقت رفته از روسیه ٬ بر علیه نیروهای آمریکایی مستقر در خاورمیانه به کار می رود. این داستان از زبان یک فرمانده جنگ انگلیسی نقل می شود. در این بازی فلاش بکی به 15 سال قبل در چرنوبیل هم زده می شود....
منطقه عملیاتی مرحله اول بازی مکانی در عربستان است که با بزرگ نمائی نقشه منطقه ٬ وارد بازی می شویم. این مرحله از جایی آغاز می شود که نیروهای آمریکایی در عملیاتی به اسارت نیروهای عرب در می آیند و آنها هم با نهایت خشونت و پس از ضرب و شتم بسیار٬ آنها را در صندلی عقب ماشینی جای می دهند. نکته مهمی که در ماشین جلب توجه می کند فشنگی است که از آیینه ماشین آویزان است و به این سمت و آن سمت می رود. محیط منطقه کاملا اسلامی است و دیوارهای گلی و نوشته های عربی روی آن کاملا از یک منطقه عربی حکایت می کند. در حین عبور از خیابان اعرابی را میبینیم که با همدیگر درگیر شده در خیابان ها به کشتار همدیگر مشغولند.
در مراحل نخست بازی متوجه می شویم که طراحان بازی ٬ به عربستان و خطر مسلمانان نیز کفایت نکرده ٬ دامنه بازی را به کشورهای آذربایجان ٬ ازبکستان و پاکستان نیز می کشند ٬ اما از همه جالب تر کشیدن دامنه این جنگ به ایران است. این مرحله در شهری نزدیک مرز ایران و عراق رخ می دهد و نیروهای آمریکا و انگلیس برای عملیاتی به این منطقه می آیند که اسیر حربه ایرانیان می شوند و آن چیزی نیست جز بمب هسته ای.
صحنه انفجار بمب هسته ای و استفاده از آن برای غلبه بر آمریکا و انگلیس نکته ای بود که در تمام تبلیغات این بازی به تصویر کشیده شده بود و تمام بازی بازها در انتظار رسیدن به این مرحله بوده اند. گرچه شاید برخی مصلحت اندیشی ها باعث شد که در این بازی به جای نام ایران در منطقه عملیاتی نام خاورمیانه بیاید اما نشان دادن های مکرر نقشه و علامت های خطر بمب هسته ای جای هیچ شکی را برای هیچ بازی بازی باقی نمی گذارد که این جهنم ٬ ایران است.
ساخت چنین بازی هایی اصلا عجیب نیست. چون آنان دشمن هستند و از تمام نیروی خود برای جنگ با ما استفاده می کنند ٬ اما نکات عجیب این هاست.
1. چندین شرکت توزیع بازی های رایانه ای در کشور همزمان با ارائه بازی در بازارهای اروپا و امریکا نسخه قفل شکسته بازی را با قیمتی اندک عرضه کردند. آیا آنان از مطالب بالا بی خبر بودند؟ البته وقتی پای سود اقتصادی به میان می آید این مورد چندان عجیب نیست.
2. در کلوپ ها و وبلاگ ها ی ایرانی در مورد این بازی هیچ نوشته ای درباره موارد ضد اسلامی و ایرانی این بازی وجود ندارد٬ یعنی از بین این همه بازی باز که این بازی را انجام داده اند هیچ کدام به رگ غیرتشان برنخورده است ؟ البته یادم رفته بگویم که این روزها دفاع از دین و ملیت نوعی تحجر است. بازی است دیگر٬ زیاد سخت نگیریم...
نکته مهم دیگر اینکه در بسیاری از وبلاگ های خارجی ٬ در مورد این بازی بحث شده که آیا این بازی ضد اسلامی است یا خیر و بسیاری از افراد غیر مسلمان در دفاع از اسلام و مسلمانان نوشته هایی دارند ٬ این هم جهت برخوردن به رگ غیرت ما...
3. الحمدلله هیچ نظارتی بر ارائه بازی های رایانه ای در ایران صورت نمی گیرد و اگر هم صورت بگیرد داد و فریاد همه بلند است که دیگر چرا بازی ها را سانسور می کنید. کشورهای بسیاری از ارائه عنوان های خاصی از بازی ها در کشورشان جلوگیری کرده اند. به عنوان مثال ٬ پخش بازی مانیا در ایتالیا ممنوع شد ٬ اما در کشور ما انواع بازی های خشن و مستحجن به راحتی ارائه می شوند.
سخن آخر
از خودمان خوشم می آید ٬ پوستمان خوب کلفت شده است. اصلا انگار اگر خدای نکرده روزی بیاید که به اسلام و مسلمانان و ایرانیان فحش ندهند خواب مان نمی برد. پس خیال مان راحت که اینقدر از این بازی ها ارائه شده یا در نوبت پخش هستند که میتوانیم راحت بخوابیم. شب به خیر.
منبع ماهنامه دانشجویی پرسمان www.porsemam.net

برگشت از سرزمین نور و مشهدالشهداء

هوالمحبوب
ارزش یک سال را دانش آموزی که مردود شده است می داند ارزش یک ماه را مادری که یک فرزند نارس به دنیا آورده است می داند. ارزش یک هفته را سردبیر یک هفته نامه می داند. ارزش یک ساعت را قاتلی که در انتظار حکم است می داند. ارزش یک دقیقه را کسی که از قطار جا مانده است می داند و ارزش یک ثانیه را آن کس که از تصادف مرگبار رهیده است می داند. هر لحظه گنجی بزرگ است. آنرا از دست ندهیم. باز به خاطر بیاوریم که زمان به خاطر ما متوقف نمی شود. دیروز به تاریخ پیوست فردا معما و چیستان زندگی ماست و امروز تنها سرمایه حقیقی و درست ماست.
در زندگی خود عنصر زمان را آرام آرام به عنوان یک عنصر مطرود یا مجهول تبدیل کرده ایم. گویی زمان درازی بر ما گذشته و زمانی طولانی نیز بر ما خواهد گذشت و ما در این زمان زندگی می کنیم.
اگر بگوییم وقت زیاد است و همچنان وقت داریم زمانهای کوتاه و نقص ها و کمبودها را می پوشانیم ولی این یک تلقی واقعی نیست. ما در یک زمان بسیار محدود زندگی می کنیم و معلوم نیست کوتاهی ها مداوم باشد و معلوم نیست...ومعلوم نیست.... از الان دل تنگ سفری دوباره به سرزمین نور و مشهد الشهداء هستم و معلوم نیست که دوباره بتوانم و بروم یا نه.
هر چه سعی کردم نتوانستم به صورت جداگانه در خصوص بازدید از مناطق دفاع مقدس حرفی بزنم . فقط یک جمله میتونم بگم ((جبهه های ما جز تکرار عاشورا در کربلایی دگر نبود))

لحظه شماری

هوالمحبوب
لحظه ها را می شمارم تا آن لحظه مورد نظر زودتر برسد. آری من عازمم. عازم کربلای ایران. واز این میترسم که نتوانم خودم را برسانم. عازم شلمچه -دوکوهه0دهلاویه-فکه-اروند رود-چزابه-نقطه صفر مرزی-هویزه-بستان و...
اه که چقدر غریب است این فکه. ادم همیشه اونجا حس میکنه یه غم عجیبی سراسر وجودشو فراگرفته.
من میخواهم که عاشق باشم. عشق زمینی به آسمانی.یعنی میشه؟ خدایا کمکم کن.