برگشت از سرزمین نور و مشهدالشهداء

هوالمحبوب
ارزش یک سال را دانش آموزی که مردود شده است می داند ارزش یک ماه را مادری که یک فرزند نارس به دنیا آورده است می داند. ارزش یک هفته را سردبیر یک هفته نامه می داند. ارزش یک ساعت را قاتلی که در انتظار حکم است می داند. ارزش یک دقیقه را کسی که از قطار جا مانده است می داند و ارزش یک ثانیه را آن کس که از تصادف مرگبار رهیده است می داند. هر لحظه گنجی بزرگ است. آنرا از دست ندهیم. باز به خاطر بیاوریم که زمان به خاطر ما متوقف نمی شود. دیروز به تاریخ پیوست فردا معما و چیستان زندگی ماست و امروز تنها سرمایه حقیقی و درست ماست.
در زندگی خود عنصر زمان را آرام آرام به عنوان یک عنصر مطرود یا مجهول تبدیل کرده ایم. گویی زمان درازی بر ما گذشته و زمانی طولانی نیز بر ما خواهد گذشت و ما در این زمان زندگی می کنیم.
اگر بگوییم وقت زیاد است و همچنان وقت داریم زمانهای کوتاه و نقص ها و کمبودها را می پوشانیم ولی این یک تلقی واقعی نیست. ما در یک زمان بسیار محدود زندگی می کنیم و معلوم نیست کوتاهی ها مداوم باشد و معلوم نیست...ومعلوم نیست.... از الان دل تنگ سفری دوباره به سرزمین نور و مشهد الشهداء هستم و معلوم نیست که دوباره بتوانم و بروم یا نه.
هر چه سعی کردم نتوانستم به صورت جداگانه در خصوص بازدید از مناطق دفاع مقدس حرفی بزنم . فقط یک جمله میتونم بگم ((جبهه های ما جز تکرار عاشورا در کربلایی دگر نبود))
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد