هوالمحبوب
با سلام خدمت دوستان. مخصوصا آن هایی که برام پیغام گذاشتن و احساسات خودشون رو نشون دادن.برای تک تک شون آرزوی سلامتی و توفیق الهی بیش از پیش خواستارم.اگه خدا بخواد میخوام وبلاگم رو دوباره راه اندازی کنم. از نظرتات شما هم استقبال میکنم.
خدا عاقبت تون رو ختم به خیر کنه.
پر رفت و آمدترین خانه «محله بنیهاشم» را آوای شادی و سرور در آغوش گرفته بود، موج شعف و لبخند همراه با انتظار، فضای خانه و محله را پر کرده بود. همه برای ولادت سومین نوه عزیز پیامبر لحظهشماری میکردند، و دل خوش میداشتند که «مولود فاطمه» را در آغوش بفشارند و گل بوسههای محبت را بر گونههای عطر آگینش نثار گردانند.
پس از یک سکوت تقریباً کوتاه، موج شادی در فضا اوج گرفت، و همه با خبر شدند که از دامن زهرا علیهاالسلام، دختر بزرگواری چهره بهجهان گشوده است.
آری، در پنجم جمادیالاولی سال پنجم هجرت، مطابق با 627 میلادی، دختر فاطمه علیهاالسلام متولد شد. (1) مادر، سومین فرزند خود را به دنیا آورد، و پدر نیز خود را به زینت «زینب» آراست.
رسم خانواده علی(ع) و زهرا(ع) این بود که نامگذاری نوزاد خود را بهبزرگِ خانواده واگذار میکردند، امّا وقتی این نوزاد زهرا چشم بهجهان گشود، بزرگ خانواده یعنی پیغمبر(ص) در مسافرت بود، و آنان چند روزی صبر کردند تا پیامبر از مسافرت آمد، و همین که مژده ولادت دختر فاطمه(ع) را شنید، در اولین فرصت به خانه فاطمه(ع) رفت، و نوزاد را طلب نمود و او را در آغوش خود فشرد و بوسهها به گونهاش افکند. و نام کودک را زینب نهاد.
کلمه «زینب» از دو بخش «زین» یعنی زینت و «اَب» یعنی پدر ترکیب یافته است، و زینب یعنی زینت بابا.
آری، مادر زینب(ع) فاطمه است، پاره تن پیامبر، آن که خشنودی او به خشنودی پیغمبر(ص) وابسته است، آن که اگر خشمناک شود، پیغمبر(ص) هم غضبناک میگردد، آن بانوی دانشمند و با بصیرت، عابد و زاهد، مبارز و مجاهد، دلسوز و فداکار، مقاوم و سرسخت در برابر کجیها و در یک سخن همانطور که حبیب خدا و رسولالله(ص) فرموده: « سیّدة نساء العالمین.»(2)
فاطمه(ع) از هر جهت، سالار و سرآمد همه بانوان جهانیان است.
آری، علی بن ابیطالب پدر زینب در قضاوت و زهد، در سخاوت و پرهیزکاری، در اصالت و بزرگواری، و در مقام بلند ایمان و شرافت، بلندمقامترین یاران پیامبر و امت اسلام است.
و چرا سخن خود پیامبر(ص) را در باره علی(ع) زمزمه نکنیم و کلام آن بزرگوار پس از پیوند ازدواج او با فاطمه(ع) را که برای دفع وسوسههای کارشکنان، خطاب به فاطمه بیان فرمود، مد نظر نداشته باشیم؟
پیغمبر(ص) به فاطمه فرمود:
«زوجتک خیر امّتی، اعلمهم علما، و افضلهم حلماً، و اولهم سلماً.»(3)
دخترم! مطمئن باش که تو را به ازدواج کسی درآوردهام که، بهترین افراد امت من است، زیرا از لحاظ دانش از همه عالمتر، و در قلمرو حلم و پایداری از دیگران مقاومتر است، و به هر حال علی(ع) اولین مردی است که ایمان آورد، و در برابر خدا و اسلام تسلیم شد.
«هی اوّل امراة تزّوجها، و اوّل خلق الله اسلم باجماع المسلمین، لم یتقدّمها رجل ولا امراة، کانت یذعی فی الجاهلیّة الطّاهرة.»(4)؛ خدیجه اولین زنی است که پیغمبر(ص) با او ازدواج کرد، و به اتفاق نظر همه مسلمانان، اولین انسانی است از زنان، که در برابر پیغمبر تسلیم شد و ایمان آورد، و در روزگار جاهلیت هم، طاهره، یعنی زن پاک و مقدس، نامیده میشد.
پیامبر عالیقدر اسلام هم فرموده است:
«بهترین زنان جهانیان: مریم دختر عمران ، آسیه دختر مزاحم، خدیجه دختر خویلد، و فاطمه(ع) دختر محمّد است.»(5)
تاریخ هم درباره «خدیجه کبری» گواهی میدهد:
«کانت خدیجة وزیرة صدق علیالاسلام، کان یسکن الیها.»(6)؛ خدیجه پیوسته وزیر و پشتیبان و کمککار صادق و درستکاری برای اسلام و پیامبر بود، و بههنگام مشکلات و کارشکنیهای دشمنان برای رسول خدا، مایه سکون و آرامش قلب او محسوب میشد.
فاطمه در مکّه بهحضور پیامبر رسید، و اسلام آورد، و سپس به «مدینه» هجرت کرد، و بهخاطر محبّتها و فداکاریهایی که در حق رسول خدا روا داشته، آنقدر مورد احترام و تکریم پیغمبر(ص) واقع شد که، وقتی در مدینه از دنیا میرفت، پیامبر را وصیّ خود قرار داد، و آن حضرت هم وصیّت فاطمه را پذیرفت و آنگاه بر جنازه او نماز خواند، و در قبر گذارد، و پیوسته از فاطمه با خیر و نیکی یاد میکرد. (7)
«یعقوبی» مینویسد: عبدالمطلب جدّ رسولالله بود، و او را نگهداری و پرستاری میکرد، سالار قریش بود و رقیبی نداشت، و خداوند بزرگواری را بهغیر از او به احدی نداده بود، از چاه زمزم در مکه، و ذوالهرم در طائف سیرابش کرده بود، قریش در امور مالی خود او را داور قرار میدادند، و او در قحطی و گرسنگی، مردم را خوراک و تغذیه میداد، تا آنجایی که پرندگان و حیوانات صحرا هم از خوان کرم او بهرهمند میشدند.(9)
روز قدس سبز
امام خمینی، در سال 58، در پی بمباران جنوب لبنان توسط اسرائیل، آخرین جمعهی رمضان را به نام روز جهانی قدس نامیدند و دربارهی آن فرمودند:
روز قدس فقط روز فلسطین نیست، روز اسلام است؛ روز حکومت اسلامى است. روزى است که باید جمهورى اسلامى در سراسر کشورها بیرق آن برافراشته شود. روزى است که باید به ابرقدرتها فهماند که دیگر آنها نمیتوانند در ممالک اسلامى پیشروى کنند. من روز قدس را روز اسلام و روز رسول اکرم(ص) مىدانم، و روزى است که باید ما تمام قواى خودمان را مجهز کنیم(1).
کمکم این سنت در کشورهای مسلمان پا گرفت و چیزی نگذشت که از دایرهی کشورهای مسلمان و عرب هم فراتر رفت و به عنوان روز اعتراض به صهیونیسم، در جهان قوت گرفت. و حالا مردم در کشورهای مختلف، از جمله در بزرگترین کشور ِ دستپرودهی اسرائیل، یعنی آمریکا، در این روز راهپیمایی میکنند و به این ترتیب انزجار خود را از آن رژیم نشان میدهند.
روز قدس، علاوه بر تازه نگهداشتن یاد فلسطین و ظلم اسرائیل، هر سال یاد و نام اسلام و امام خمینی(ره) را در جهان زنده میکند.
امسال اما، در ادامهی سوء استفاده از جریانات بعد از انتخابات ریاستجمهوری، بعضی دوستان، این روز را به نام «روز جهانی قدس
سبز» نامگذاری کردهاند و آن را فرصتی میدانند برای ادامهی اعتراضات
خود. اعتراضاتی که نه «جهانی» است و نه به «قدس» مربوط است! و اعلام
کردهاند که در این روز، یک صدا فریاد خواهند زد: «نه غزه، نه لبنان؛ جانم
فدای ایران»!
حالا بد نیست فارغ از اینکه منشأ این شعار، عوامل ناآگاه داخلیاند یا عناصر مغرض خارجی، یک نگاهی به آن بیندازیم.
- روز قدس، همانطور که از اسمش برمیآید، روز اعلام حمایت از فلسطین و برائت از اسرائیل است. دو نکتهای که شعار ساختگی سبز، فاقد آن است. «روز قدس سبز»، هیچ ربطی به «قدس» ندارد!
- روز قدس، روزی بود که توسط امام خمینی(ره) پایهگذاری شد. حالا از دوستان سبز باید پرسید، پیروی خط امام را از شما باور کنیم یا حذف نام امام و هدف ایشان از این روز را.
- همانطور که گفته شد، روز قدس، به یک روز جهانی برای اعتراض و اعلام انزجار نسبت به صهیونیسم تبدیل شده است. در حالیکه شعار سبز، صرفا یک جملهی احساسی و وطنی است و طبعا پتانسیل جهانی شدن ندارد. این شعار برخلاف آنچه که روز قدس در بطن خود دارد، گسترهی فراگیری ِ محدودی دارد؛ چنانکه حتی همهی مردم ایران را هم دربرنمیگیرد و این ناشی از خردنگری و دید محدود سازندگان و پردازندگان آن است.
دو کوهه السلام ای خانه عشق.
سلام ما به تو میخانه عشق
دو کوهه منزل و ماوای عشاق
دگر خالی شده است ازجای عشاق
دو کوهه با صفا بودی وزیبا
چرا حالا شدی تنهای تنها
دو کوهه از چه چون ویرانه هستی
تو خالی از گل و پروانه هستی
دو کوهه صبحگاهت باصفا بود
کلاس درس و ایثار و وفا بود
دو کوهه گو که گردانها کجایند
مگر نزد شهید کربلایند
دو کوهه ان حسینه همت
دگر پر گشته از خاک غربت
دو کوهه کو یگانه ذوالفقارت
کجایند عاشقان بی قرارت
دوکوهه از جدایی تو فریاد
بگو باشد کجا گردان مقداد
دو کوهه قلب ما پر گشته از غم
نمی اید دگر گردان میثم
دو کوهه کن نظر بر ما چه ها رفت
بگو گردان حمزه ات کجا رفت
دو کوهه درس اموز شهامت
کجا رفت خیل گردان شهادت
دو کوهه ای محل عشق و ایثار
بود خالی دگر گردان انصار
دو کوهه روز شب تار
کجا برپا شده گردان عمار
دو کوهه گشته اند قربان قاسم
بسیجیان غیرتمند مسلم
دو کوهه باغ ما گردیده پرپر
کمیل و مالک و گردان جعفر
دو کوهه گشته ای خالی چو دیگر
ز گردان حبیب و هم ابوذرخدایا...
با تو گرو کشی نمی کنم
نخواهم گفت...اگر مطابق میلم رفتار کنی...از تو اطاعت
خواهم کرد...نه....نه
از تو اطاعت میکنم چون شایسته اطاعتی
...آقایی
...لارجی
لوطی هستی...
ضایعمون نمیکنی...
جنبه داری...
...چه لذتى دارد حجاب!
از زبان یک خواهر دینی
نمىدانید؛
واقعاً نمىدانید چه لذتى دارد وقتى سیاهى چادرم،
دل مردهایى که چشمشان به دنبال خوشرنگترین زنهاست را مىزند.
نمىدانید چقدر لذتبخش است وقتى وارد مغازهاى مىشوم و مىپرسم:
آقا! اینا قیمتش چنده؟
و فروشنده جوابم را نمىدهد؛
دوباره مىپرسم: آقا! اینا چنده؟ فروشنده که محو موهاى مشکرده زن دیگرى است و حالش دگرگون است، من را اصلاً نمىبیند.
باز هم سؤالم بىجواب مىماند و من، خوشحال، از مغازه بیرون مىآیم.
نمىدانید؛
واقعاً نمىدانید چه لذتى دارد وقتى مردهایى که به خیابان مىآیند تا لذت ببرند، ذرهاى به تو محل نمىگذارند.
نمىدانید؛
واقعاً نمىدانید چه لذتى دارد وقتى شاد و سرخوش، در خیابان قدم مىزنید؛ در حالى که دغدغه این را ندارید که شاید گوشهاى از زیبایىهاتان، پاک شده باشد و مجبور نیستید خود را با دلهره، به نزدیکترین محل امن برسانید تا هر چه زودتر، زیبایى خود را کنترل کنید؛زیبایى از دست رفتهتان را به صورتتان باز گردانید و خود را جبران کنید.
نمىدانید؛
واقعاً نمىدانید چه لذتى دارد وقتى در خیابان و دانشگاه و... راه مىروید و صد قافله دل کثیف، همره شما نیست.
نمىدانید؛
واقعاً نمىدانید چه لذتى دارد وقتى جولانگاه نظرهاى ناپاک و افکار پلید مردان شهرتان نیستید.
نمىدانید؛
واقعاً نمىدانید چه لذتى دارد وقتى کرم قلاب ماهىگیرى شیطان براى به دام انداختن مردان شهر نیستید.
نمىدانید؛
واقعاً نمىدانید چه لذتى دارد وقتى مىبینى که مىتوانى اطاعت خدایت را بکنى؛ نه هوایت را.
نمىدانید؛
واقعاً نمىدانید چه لذتى دارد وقتى در خیابان راه مىروید؛ در حالى که یک عروسک متحرک نیستید؛ یک انسان رهگذرید.
نمىدانید؛
واقعاً نمىدانید چه لذتى دارد این حجاب!
خواهش میکنم این مطلب رو هر جور که تونستی انتشار بده.اجرتان با خانم فاطمه الزهرا (س)
در پی رحلت حضرت آیتالله بهجت پیام تسلیتی از طرف رهبر معظم انقلاب اسلامی منتشر شد.
به گزارش ایسنا از پایگاه اطلاعرسانی مقام معظم رهبری، متن پیام به این شرح است:
بسمالله الرحمن الرحیم
انالله و اناالیه راجعون
با دریغ و افسوس فراوان خبر
یافتیم که عالم ربانی، فقیه عالیقدر و عارف روشن ضمیر حضرت آیتالله آقای
حاج شیخ محمد تقی بهجت (قدسالله نفسه الزکیه) دار فانی را وداع گفته و به
جوار رحمت حق پیوستند. برای اینجانب و همه ارادتمندان آن مرد بزرگ این
مصیبتی سنگین و ضایعهای جبرانناپذیر است. ثلمفی الاسلام ثلمه لا یسدها
شی.
آن بزرگوار که از برجستگان مراجع
تقلید معاصر به شمار میرفتند معلم بزرگ اخلاق و عرفان و سرچشمه فیوضات
معنوی بی پایان نیز بودند. دل نورانی و مصفای آن پارسای پرهیزگار آینه
روشن و صیقل یافته الهی و کلام معطر او راهنمای اندیشه و عمل رهجویان
وصالحان بود.
اینجانب تسلیت صمیمانه خود را به
پیشگاه حضرت بقیهالله(ارواحنا فداه) تقدیم میدارم و به حضرات علمای
اعلام و مراجع عظام و شاگردان و ارادتمندان و مستفیضان از نفس گرم و به
ویژه به خاندان مکرم و آقازاده ارجمند ایشان تسلیت عرض میکنم و برای خود
و دیگر داغداران از خداوند متعال درخواست تسلی و برای روح مطهر آن بزرگوار
طلب رحمت و مغفرت میکنم.
والسلام علیه و رحمه الله
سید علی خامنهای
27 اردیبهشت 1388
23 جمادی الاولی 1430
بعد از مدت ها می خواهم بنویسم از دل تنگی ها و بی قراری هایم. همیشه آرزویم بوده که بیشتر عمل کنم و تا انجا که می توانم بروم و حال می بینم که در گذشته بیشتر بی عمل بوده ام و ساکن. گرچه هیچ وقت مورد پسندم نبوده است. و اما دل تنگ و بی قرارم چون از خیل راهیان نور این بار جاماندم. آنقدر گناهکار بودم که سعادت دیدار مجدد نداشتم و همچنین نتوانستم به خودم بقبولانم که با این همه گناه بروم. آخر چه سود وقتی که می روم و خطاهای گذشته را جبران نکرده باز می آیم و شروع به خطاکاری میکنم. گرچه هزاران بار تردید رفتن یا نرفتن من رو کشت . آخر سر هم بهانه جشن بله برون خواهرم بهم کمک کرد تا تردیدها مرا رها کنند. گرچه میتوانستم در ایام نوروز بروم که نرفتم .چون....
هم اینک پشیمان نرفتن هستم و هزاران بار در هر لحظه آرزو می کنم که ای کاش حصارها را می شکستم و می رفتم . چقدر برایم تلخ و دردناک است به جمع آنهایی بروم که برایشان پیوستن به کاروان راهیان نور آرزویی بس محال بود و رفتند اما من که برایم همه چیر مهیا شده بود ماندم و بیشتر از پیش اسیر شدم. آری من اسیر متعلقات دنیوی شدم . ای کاش می رفتم. . اینک پشیمان لحظه های رفته ام. لحظه هایی که عقب بر نمی گردند . داغ این رفتن فقط با رفتن مجدد در امسال جبران می شود. البته اگر گذران عمر اجازه دهد.
برای سال جدید یک تصمیم مهم گرفته ام که دیگر کمتر در جمع بگویم و بیشتر عمل کنم و همچنین کمتر ساکن باشم . این آرزوی دیرینه را یا الان بدان جامه عمل می پوشانم و یا هیچ وقت دیگر.
قرآن ! من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام که هر وقت در کوچه مان آوازت بلند میشود همه از هم میپرسند " چه کس مرده است؟ " چه غفلت بزرگی که می پنداریم خدا ترا برای مردگان ما نازل کرده است .
قرآن ! من شرمنده توام اگر ترا از یک نسخه
عملی به یک افسانه موزه نشین مبدل کرده ام . یکی ذوق میکند که ترا بر روی برنج
نوشته ، قرآن ! من شرمنده توام اگر یکی ذوق میکند که ترا فرش کرده ،یکی ذوق
میکند که ترابا طلا نوشته ،یکی به خود میبالد که ترا در کوچک ترین قطع ممکن منتشر
کرده و ... ! آیا واقعا خدا ترا فرستاده تا موزه سازی کنیم ؟
قرآن ! من شرمنده توام اگر حتی آنان که ترا می خوانند و ترا می شنوند ،آنچنان به پایت می نشینند که خلایق به پای موسیقی های روزمره می نشینند . اگر چند آیه از ترا به یک نفس بخوانند مستمعین فریاد میزنند " احسنت ...! " گویی مسابقه نفس است ...
قرآن ! من شرمنده توام اگر به یک فستیوال مبدل شده ای حفظ کردن تو با شماره صفحه ،خواندن تو آز آخر به اول ،یک معرفت است یا یک رکورد گیری؟ ای کاش آنان که ترا حفظ کرده اند ،حفظ کنی ، تا این چنین ترا اسباب مسابقات هوش نکنند .
خوشا به حال هر کسی که دلش رحلی است برای تو .
آنانکه وقتی ترا می خوانند چنان حظ می کنند ،گویی که قرآن همین الان به ایشان نازل شده است. آنچه ما با قرآن کرده ایم تنها بخشی از اسلام است که به صلیب جهالت کشیدیم.
ما بعد از شما هیچ نکردیم ، چفیه هایتان را به دست فراموشی سپردیم و وصیت نامه هایتان را نخوانده رها کردیم .
پلاکهایتان را که تا دیروز نشانی از شما بود امروز گمنام مانده است .
کسی دیگر به سراغ سربندهایتان نمی رود و دیگر کسی نیست که در وصف گلهای لاله شاعرانه ترین احساسش را بسراید و بگوید چرا آلاله آنقدر سرخ است
چرا کسی نپرسید مزار باقری کجاست ؟؟؟
چرا وقتی گفتیم : یک گردان که همگی سربند یا حسین ( ع ) بسته بودند شهید شدند کسی تعجب نکرد
چرا وقتی گفتند : تنی معبر عبور دیگران از میدان مین شد شانه ای نلرزید
چرا نمی دانیم شیمایی چیست و زخم شیمیایی چقدر دردناک است و چطورمی شود یک عمر با درد زیست
نمی دانم که چرا کسی نپرسید چگونه خدا خرمشهر را آزاد کرد !!!!
ای شیهدان ما بعد از شما هیچ نکردیم
آن ندای یاحسین ( ع ) که ما را به کربلا نزدیک و نزدیکتر می کرد دیگر بگوش نمی رسد .
یادتان هست که گفتید سرخی خونمان را به سیاهی چادرتان به امانت می دهیم .
ما امانت دار خوبی نبودیم و خونتان را فرش راه رهگذاران کردیم .
یادتان هست هنگامی که گفتید :
رفتیم تا آسمانی شویم و شما بمانید و بگویید که بر یاران خمینی ( ره ) چه گذشت
آری بسیجیان و شهیدان زنده امروز ما می دانیم که از آن روزی که تمام شهیدان را بدرقه کردید و برگشتید دلهایتان را در سنگرها جا گذاشتید. می دانم که هنوز هم دلهایتان هوای خاکریزهای جنوب را می کند و می دانم که دیگر کسی از بسیج نمی گوید
ولی بدانید که تا شما هستید ما می توانیم از همت بشنویم
و از خاطرات حسین خرازی لذت ببریم
تا شما هستید میدانم که رهبر تنها نیست
و تا شما هستید تنها عشق تنها میاندار این عرصه است ..........
به نقل از سید محمد باقر محمودی
http://www.cloob.com/profile/blog/one/username/dostan_art_2006هوالمحبوب
نمیدانم از چه بگویم از عشقم یا از گناهانم .از اینکه باید هر روز بیشتر به اونهایی که رفتم سخن بگویم یا از از گناهانی که من رو اسیر خودشون کردند. چقدر دلم میخواست الان ماه رمضان بود تا بهتر میتونستم تنفس کنم. این هوا برایم آلوده هست. مردن در این هوا ننگ هست . خدایا خودت کمکم کن تا به سرمنزل مقصود تو برسم.
ردپای آذرخش
میخواستم از حاج احمدمتوسلیان بگویم ولی نتوانستم . پس به هر کس که اینو میخونه توصیه میکنم که به قدر فهم خودش سعی کنه اونو بشناسه. به قول یکی از دوستان حاج احمد که میگه :حاج احمد تعریف شدنی نیست . حاج احمد رو باید حس کرد .ما چه کرده ایم برای معرفی حاج احمد به مملکتمون به بچه های دانش آموزمون . بچه های دانش آموز ما متاسفانه الگوهای غربی رو خیلی بیشتر از حاج احمد و حاج همت . رضا چراغی و بروجردی می شناسن و این کوتاهی از ماست .
شهید آوینی : قافله عشق در سفر تاریخ است و این تفسیری است بر آنچه فرموده اند کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا. این سخنی هست که پشت شیطان را می لرزاند و یاران حق را به فیضان دائم رحمت او امیدوار می سازد و تو ای انکه در سال شصت و یکم هجری هنوز در ذخایر تقدیر نهفته ای و اکنون در این دوران جاهلیت ثانی و عصر توبه بشریت پای به سیاره زمین نهاده ای ناامید مشو که تو را نیز عاشورایی است و کربلایی که تشنه خون توست و انتظار می کشد تا تو زنجیر خاک از پای ارادت بگشایی و از خود و دل بستگی هایش هجرت کنی و به کهف حصین یا زمان و لامکان ولایت ملحق شوی و فراتر از زمان و مکان خود را به قافله سال شصت و یکم هجری برسانی و در رکاب امام عشق به شهادت رسی .
دیریست آوازهای من از نغمه ساز تو آغاز می شود و از دوریت گلواژه های اشک از ابرهای حنجره ام لب باز میکند.
ای گمشده ای دورتر زه خاطرات کودکی
اینک میان جنگل فراق تو این ساز خسته ام دیوانه وار آوازهای بیقراری را بر زین بالهای خاطره ام رم میدهند من میمانم من میمانم با نام تو با یاد تو با روزهای دیدنت با روز سخت رفتنت و باز می بینمت به روی زلف باد که به دوردست ها خیره گشته ای و ابرهای سوگوار به روی شانه های تو سرود گریه ساز کرده اند.
نرو بمان نرو بمان برای روزهای خستگی برای روزهای پرخیال شب بمان برای روزهای پر خیال شب بمان .
در ضمن سعی کنید لوح فشرده ردپای آذرخش که به صورت فیلم مستندی از زندگی حاج احمد می باشد را حتما تهیه کرده و ببینید.
منبع : لوح فشرده ردپای آذرخش
شکست حصر آبادان
به فرمان امام خمینی (ره)، رزمندگان
دلیر اسلام، در عملیاتی سریع و هماهنگ علیه مواضع ارتش اشغالگر عراق، موفق
به شکستن حلقه محاصره شهر آبادان شدند. این شهر از ابتدای جنگ تحمیلی به
مدت حدود یک سال، در محاصره نیروهای نظامی عراق بود و به خاطر وجود
استحکامات متعدد دشمن، شکست محاصره آن بسیار دشوار به نظر می رسید. اما
رزمندگان اسلام در عملیات ثامن الائمه با رشادت، این محاصره را شکستند و
اولین پیروزی بزرگ خود را در جنگ به ثبت رساندند.
عملیات بزرگ
ثامن الائمه با رمز نورانی «نَصر من الله و فتح قریب » در جبهه جنوب شرق و
شمال آبادان در شرق رود کارون در وسعت 150 کیلومتر مربع از 5 مهر 1360، با
هدف شکست حصر آبادان و با همکاری ارتش و سپاه انجام شد. بدین ترتیب، اولین
همکاری سپاه و ارتش در این عملیات و در مقیاس وسیع به منصه ظهور رسید و
تحقق یافت.
نتایج عملیات بزرگ ثامن الائمه:
تلفات
نیروی دشمن: 1800 نفر اسیر, 1500 تا 2000 نفر کشته و زخمی؛ سایر نتایج:
آزاد سازی 150 کیلومتر مربع از خاک میهن اسلامی شامل دو جاده استراتژیک
اهواز ـ آبادان ـ ماهشهر ـ آبادان و خروج شهر آبادان از محاصره؛ تجهیزات و
امکانات: تانک و نفربر: 90 دستگاه انهدامی و 160 دستگاه اغتنامی، خودرو:
100 دستگاه انهدامی و 150 دستگاه اغتنامی و ....
این روز عزیز مبارک باد.
"...از این دردناکتر ٬ اینکه علی در میان پیروان عاشقش نیز تنهاست!در میان امتش که همه عشق و احساس و همه فرهنگ و تاریخش را به علی سپرده است ٬ تنهاست.او را همچون یک قهرمان بزرگ ٬ یک معبود و یک الهه میپرستند ٬ اما نمی شناسندش و نمیدانند که کیست؟ دردش چیست؟حرفش چیست؟رنجش چیست و سکوتش چراست؟ در زبان فارسی ما هنوز نهج البلاغه ای که مردم بخوانند وجود ندارد! تنهایی مگر چیست؟ از تئاتر نویسی مانند برشت حداقل ۵ اثر که به فارسی بسیار خوب ترجمه شده می توان نام برد٬ اما هنوز پس از گذشت قرنها سخن علی به زبان فارسی که نسل ما بخواند و بفهمد وجود ندارد٬ و هنوز ملتی که تمام هستی اش را در راه علی نثار کرده از او کلمه ای و سخنی درست نمی شناسد.
این است که علی در اوج ستایشهایی که از او می شود مجهول مانده است.
درد علی دو گونه است:یک درد٬دردی است که از زخم شمشیر ابن ملجم در فرق سرش احساس می کند و درد دیگر دردیست که او را تنها در نیمه شبهای خاموش به دل نخلستانهای اطراف مدینه کشانده و به ناله در آورده است.
ما تنها بر دردی میگرییم که از شمشیر ابن ملجم در فرقش احساس میکند.
امّا این درد علی نیست!
دردی که چنان روح بزرگی را به ناله در آورده است٬ تنهایی است...که ما آنرا نمی شناسیم!
باید این درد را بشناسیم... نه آن درد را...
که علی درد شمشیر را احساس نمی کند٬و...ما...
درد علی را احساس نمیکنیم..."
"قسمتی از جزوه علی تنهاست-دکتر علی شریعتی"
التماس دعااز چه بگویم. از درد زمانه یا از قصه تنهایی آدمها. از آرزوهایی که عقیم میمانند یا .... در این میان شتاب رمضان برای اتمام دهه اول خیلی زیاده. چرا همیشه خوبها آروم میان بی رنگ میمونن و بی صدا میرن.درست مثل ماه رمضان. چقدر بارها از لذات معنوی ماه رمضان شنیدیم و هنوز درکش نمیکنیم. مثلا آیا به این فکر کردیم که چرا هی میگن رمضان ماه میهمانی خداست. کدم مهمونی کدوم خونه؟ کدوم یک از ما اینو درک کرده. عزیزی میگفت: میدونید چرا ما لذات معنوی رو درک نمیکنیم. برای اینکه دنیامونو محدود کردیم و محدود زندگی میکنیم. مثل بچه در شکم مادر که هر چه بهش بگن بیرون از شکم مادر خورشید ماه ستارگان شب و روز است یه این همه نعمت هست و اون بعد ها درک میکنه ما هم مثل اونیم. ولی یه تفاوتی با اون بچه در شکم مادر داریم و اون اینکه اون بچه بعد از درک این دنیا ازش استفاده میکنه ولی ما بعد از درک همه لذت های معنوی که چه ها را ازدست دادیم دیگه نمیتونیم ازشون استفاده کنیم.خدا کنه تا آدم نشدیم این دنیا به ما رو نکنه.
والسلام
۱۷شهریور مکرر عاشورا و میدان شهدا مکرر کربلا و شهدای ۱۷شهریور مکرر شهدای
کربلا و مخالفان ملتها مکرر یزید و وابستگان او هستند. امام خمینی (ره)
با
گسترش دامنه انقلاب و تظاهرات مردمی در شهرهای مختلف دولت جمشید آموزگار
مجبور به استعفا شد و محمدرضا شاه، جعفر شریف امامی را که از سران
فراماسونری و 15 سال رییس مجلس سنا بود به قصد کنترل اوضاع ، مأمور تشکیل
کابینه جدید کرد. رژیم شاه با این تغییر و تحول و اعلام سیاست آشتی ملی و
احترام به روحانیت، سعی داشت اوضاع را کنتر ل کرده و از خشم و نفرت عمومی
بکاهد؛ اما، هوشیاری حضرت امام خمینی (ره) باعث شد که ایشان طی پیامی
خطاب به ملت ایران نقشه رژیم را رسوا و مردم انقلابی را بیش از پیش آگاه و
خروشان نمایند. به این ترتیب در ۱۳ شهریور ۱۳۵۷ که مصادف با روز عید فطر
بود راهپیمایی تاریخی و عظیمی برپا شد. این تظاهرات در روز ۱۶ شهریور ماه
بار دیگر تکرار شد و در بین مردم اعلام شد که صبح روز بعد، یعنی ۱۷ شهریور
ماه در میدان و خیابان ژاله (شهدا) تجمع صورت خواهد گرفت.
در اولین
ساعات جمعه ۱۷ شهریور ماه، رژیم شاه توسط ارتشبد غلامعلی اویسی فرماندار
نظامی تهران اعلام حکومت نظامی کرد؛ اما مردم در میدان ژاله (شهدای
کنونی) تجمع کردند و ناگهان با دیدن تانکها و زرهپوشهای نظامی و
مأموران مسلسل به دست حکومت نظامی غافلگیر شدند. مأموران مسلح پس از چند
بار اخطار از زمین و هوا جمعیت را ناجوانمردانه هدف رگبار قرار دادند و
مردم بیگناه را به خاک و خون کشیدند. عده زیادی از مردم در این روز توسط
دژخیمان رژیم به شهادت رسیدند، اما این حادثه نقطه عطفی جهت افزایش خشم و
اعتراض عمومی مردم و رسوایی بیش از پیش رژیم گردید و در تاریخ ننگین
ستمشاهی به عنوان جمعه سیاه و جمعه خونین برای همیشه باقی ماند.
هوالمحبوب
کسی که هم دنیا را میخواهد و هم آخرت را قسمت اصلی آیه 201 سوره بقره را بخواند.
التماس دعا.
بنام خدا
سلام
همیشه انتخاب با خودمون بوده ، راست یا چپ ، دنیا یا آخرت ، و روزه داری یا بی تفاوتی !. چقدر قشنگ خدا گفته : همه چیز را زوج زوج آفریدیم بلکه پند گیرید. از ماه رمضون هم دو جور میشه بهره برد ، میتونی از همه چی دل بکنیو فقط یه خدا نزدیک شی ، و هم میتونی عین بقیه ی آدما یا مثل سالای پیش سه شب گریه کنی و الهی العفو بگی به این امید که خدا از سر تقصیراتت بگذره. این دو راه زمین تا آسمون فرق دارن ، اگه میخوای روش دومو انجام بدی که معلومه آخرش چی میشه ! تا یه مدت داغیو گناهی انجام نمیدی چون تازه طلب استغفار کردی ، اما بعد یه مدت دوباره همه چی یادت میره تا زمانی که شب قدر سال بعد برسه و دوباره بگی الهی العفو !. اما راه اول ، انقدر شیرین و لذت بخشه که نمیشه توصیفش کرد ! ، فقط با یه مثال فرق این دو راهو میگم : میتونی یه تخت سنگ باشی ، یا یه باغ !. خدا بارون رحمتشو فرو میریزه ، جایی که هم باغ وجود داره هم تخت سنگ ، بارونه خدا گرد و خاک روی سنگ رو میشوره ، تخته سنگ پاک پاک میشه ، جوری که انگار تاحالا هیچ وقت گرد و خاکی روش نشسته. اما بعد یه مدت دوباره طوفان میشه و تخت سنگ میره زیر غبار. اما یه باغ وقتی که بارون میباره جوون میگیره ، انگار دوباره زنده میشه ، میشه یه گلستان ، گلستانی که اگه همیشه ازش مراقبت کنی بهت میوه و گلهای تازه میده.حالا میتونی توو این ماه هم نقش یه تخت سنگو بازی کنی و هم یه باغ ، به جفتشون یه اندازه بارون میباره ، اما به نظرت کدومشون بیشتر بهره میبرن؟
پیامبر اکرم (ص) : رمضان ماهى است که ابتدایش رحمت است و میانهاش مغفرت و پایانش آزادى از آتش جهنم.
(بحار الانوار،ج93،ص342)
ایشالا روزه و نمازای هممون مغفرت و رحمت خدا رو سبب شه...
یا حق
دوستان عزیزم منتظرنظرات شمادر وبلاگم هستم!
ندبه خوانیم تو را هر سحر آدینه تو کدام آینه ای ؟ صل علی آیینه تو کدام آینه ای ، ای شرف الشمس غریب که زد از دوری دیدار تو چشمم پینه از همه آینه ها چشم رها کرده تری می زنند آینه ها سنگ تو را بر سینه لوح محفوظ خدا! آینگی کن یک صبح که جهان پر شده از آتش و کفر و کینه در همه آینه ها نام تو را کاشته ایم ندبه خوانیم تو را هر سحر آدینه. التماس دعا از همه
هوالمحبوب
به نیمه های ماه شعبان رسیدیم و من در خودم نشانی از آماده شدن برای ماه عظیم رمضان ندارم چون زنگار گناهان دلم را کثیف کرده است. وقتی میخواهم مناجات شعبانیه را بخوانم تعجب میکنم چون هر دعایی اولش با ذکر و یادآوری شکوه و عظمت خداوند شروع میشود و تقریبا یک سوم دعا اینگونه هست و در ادامه یادآوری گناهان بنده و نعمت های خدا میشود و در پایان توبه و استغاثه به درگاه خداوند میشود مثا دعای کمیلو.... ولی مناجات شعبانیه فرق میکند جور دیگه ای شروع میشود برای کسان بخصوصی میباشد بله درست است برای کسانی هست که آماده ماه مبارک رمضان هستند. یعنی باید در ماه شعبان آماده باشی نه اینکه چند روز مانده با آخر ماه به فکر ماه رمضان باشی. خدایا من چقدر دارم ضرر و زیان میکنم خودت کمکم کن به حق فاطمه الزهرا س .از همه خوانندگان التماس دعا دارم.